سربازها با خيالي آسوده در سالن غذاخوری نشسته اند و سحری ميخورند. يكي از آشپزها، از گروهبان ميپرسد: «از سرلشكر چه خبر؟ » گروهبان در حالي كه لبخند ميزند، ميگويد:« خيالتان راحت باشد، بعيد است تا عيدفطر مرخص بشود.»

ماه رمضان با تمام خیر و برکتش فرا رسیده است، اما شاید گرمی هوا و روزهای طولانی آن، کمی ماه رمضان امسال را سخت‌تر از سال‌های قبل کرده باشد. اما سالها پیش در این سرزمین جوانانی بودند که بسیار سخت تر از ما برای اجرای امر خدا قیام کردند و نه تنها بی هیچ شکایتی بلکه در اوج لذت در نمایش مباهات معشوق درخشیدند. مردانی که گرمی هوا و آتش گلوله دشمن و کمی غذا و... آنها را از اجرای فرمان الهی باز نمی داشت. با خاطراتشان همراه می شویم بدان امید که در لذت و خلوصشان شریکمان کنند:

 

برو ادامه مطلب خیلی جالبه بدو ...........



ادامه مطلب...
ارسال توسط دلاور
مهدی چمران گفت:حسن نصرالله از شهید چمران حکم فرمانده نظامی گرفت زیرا شهید چمران در هر جای دنیا یک سازمان تشکیل داد، ولی متاسفانه فلسطینی‌هایی همچون عرفات نجنگیدند و آخر سر هم عرفات در کمپ دیوید با خانم بگین به جای جنگ، رقصید.
 
 
به گزارش دلاور به نقل از فرهنگ نیوز ، مهدی چمران رئیس شورای عالی استانها در سی و سومین سالگرد شهادت دکتر مصطفی چمران و شهدای جنگهای نامنظم که پنج شنبه شب در یادمان شهید چمران در دهلاویه برگزار شد، با اشاره به شعار سال 93 اظهار داشت: یکی از نمونه‌های ارزنده و زیبایی که به خوبی می‌توانیم از مدیریت جهادی نشان دهیم، شهید دکتر چمران بود.
 
بیا ادامه ....


ادامه مطلب...
ارسال توسط دلاور

یکی از تفاوت‌های اصلی و برجسته آیت‌الله خامنه‌ای با رهبران و مقام‌های ارشد دیگر کشورها، توجه خاص حضرت ایشان به مقوله فرهنگ و خاصه مبحث کتاب‌خوانی است، این ویژگی نمود اصلی خود را در تقریظ‌ هایی که بر کتاب‌ها نگاشته‌اند‌، نشان می‌دهد.

یکی از تفاوت‌های اصلی و برجسته رهبر انقلاب اسلامی ایران با رهبران و مقام‌های ارشد دیگر کشورها، توجه خاص حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به مقوله فرهنگ و خاصه مبحث کتاب و کتابخوانی است که این توجه ویژه نه تنها از جنس شعار نیست که به طور مستقیم به پیشینه زندگی ایشان و روح ادیب، پژوهشگر و محقق رهبری باز می‌گردد.



ادامه مطلب...
تاریخ: پنج شنبه 29 خرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط دلاور
رحیم‌پور ازغدی در همایش نیروی زمینی سپاه:
برخی افراد که تا مرز شهادت هم رفتند امروز دچار تغییر شدند

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با بیان اینکه رهبر معظم انقلاب، همان حرف‌های امام(ره) و مواضع انقلابی گذشته را دارند، گفت: اما برخی افراد 180 درجه مخالف گذشته حرف می‌زنند و برخی که تا مرز شهادت هم رفتند، می‌بینیم که عوض می‌شوند.

....



ادامه مطلب...
ارسال توسط دلاور

در گفت‌وگو با فارس عنوان شد

موافقت خانواده شهید همت با کلیات فیلم‌نامه «ابراهیم در آتش»/ ۷ فرمانده دفاع مقدس شخصیت‌های اصلی فیلم‌ میرکریمی

مدیر تولید فیلم سینمایی «ابراهیم در آتش» ‌به کارگردانی سیدرضا میرکریمی از موافقت خانواده شهید همت با کلیات فیلمنامه و آغاز پیش‌تولید سبک کار از اواسط ماه مبارک رمضان خبر داد.

.......



ادامه مطلب...
تاریخ: شنبه 24 خرداد 1393برچسب:دفاع مقدس,شهید,همت,فیلم,بی صدا,توفان,
ارسال توسط دلاور

انتشارات روایت فتح 100 خاطره از خاطرات همرزمان خانواده و آزاده سرافراز حاج علی‌اکبر ابوترابی را در رده یادگاران این انتشارات چاپ خواهد کرد.



ادامه مطلب...
ارسال توسط دلاور

"احمد کاظمی" به تاریخ دوم مرداد 1337 در نجف آباد متولد شد. وی، با شروع جنگ ایران و عراق، با یک گروه ۵۰ نفره در جبهه‌های آبادان حضور یافت و نبرد با متجاوزان را آغاز کرد. چندی بعد، این گروه ۵۰ نفره به یکی از یگان‌های قدرتمند سپاه یعنی "لشگر زرهی ۸ نجف اشرف" (یگان ویژه ی رزمندگان شهرستان نجف آباد) به فرماندهی "احمد کاظمی" تبدیل شد. وی در ‪ ۱۳۷۲ به عنوان فرمانده سپاه منطقه شمال غرب منصوب شد و به سال ‪ ۱۳۷۹سکان فرماندهی نیروی هوایی سپاه را به دست گرفت . ‪ ۵سال بعد، "احمد کاظمی" حکم فرماندهی نیروی زمینی سپاه را از مقام معظم رهبری دریافت کرد و سه ماه بعد، به هنگام ماموریتی نظامی، طی سانحه‌ای هوایی خلعت شهادت پوشید تصویری که پیش رو دارید، به سال 1359 شمسی در جبهه خوزستان به ثبت رسیده است. مقام معظم رهبری، در زمان برداشت این عکس، نماینده‌ امام در شورای عالی دفاع بود. در این نما، حضرت آقا، در جمع نیروهای تیپ ۸ نجف به فرماندهی برادر احمد کاظمی دیده می‌شوند.




تاریخ: شنبه 10 خرداد 1393برچسب:مقام معظم رهبری,آقا,شهید کاظمی,عکس آقا,
ارسال توسط دلاور
به مطالعه یک خاطره از یکی از فرماندهان پرافتخار 8 سال دفاع مقدس پیرامون موضوع بسیج می پردازیم.
 

 در خاطره ای از شهید مهدی باکری آمده است:  

روزی در کنار یکی از خاکریزها با فرماندهان محور مشغول برنامه ریزی بوده است، که ناگهان صدای فریاد" یا حسین" یک بسیجی، همه نگاه ها را به سمت خاکریز می کشاند.

چند لحظه بعد، دو نفر آن بسیجی را با برانکارد می آورند، در حالی که گلوله ای به دست راست و تیری به نرمه گوشش اصابت کرده است و از آن خون می آید.

بسیجی نگاهش در نگاه آقا مهدی گره می خورد و با احترام می خندد. آقا مهدی هم به طرف او دست تکان می دهد تا برانکارد از آنجا دور شود.

ناگهان آقا مهدی با ناراحتی- به فرماندهان- می گوید:شما خودتان را مسئول می دانید؟

کسی چیزی نمی گوید.

آقا مهدی ادامه می دهد: مسئولیم، همه ما مسئولیم در برابر جان این بسیجی ها- اشاره به خاکریز- این خاکریز، آتش خور خوبی برای توپ های دشمن است. من به بچه های مهندسی اعتماد داشته ام و دارم، ولی الان می بینم که خاک به اندازه کافی ریخته نشده است. شما چه فرماندهانی هستید که به این مسائل توجه ندارد؟

یکی از فرماندهان می گوید: آقا مهدی! تا حد لازم خاک ریخته اند، زیادتر از این، هم وقت گیر است و هم هزینه بیشتری در بردارد.

آقا مهدی با تندی می گوید: اگر برای تکمیل شدن یک سنگر متحمل یک میلیون تومان هزینه هم بشویم، یک موی بسیجی ما، صد برابرش ارزش دارد؛ اگر نقص در ساختمان سنگر باعث صدمه دیدن یک رزمنده، حتی به اندازه ای که از دماغش خون بیاید، بشود، چه کسی در قیامت جواب می دهد؟

همه فرماندهان سکوت می کنند و آقا مهدی می گوید: حالا می توانید بروید! در امان خدا!

وقتی همه رفتند، آقا مهدی بی سیم را بر می دارد و با قرارگاه تماس می گیرد و با صدای محکمی می گوید: محسن جان تو از امروز موظفی به تدارکات فشار بیاوری و پیگیری کنی که از این به بعد یک روز در میان به بچه های خط میوه تازه یا کمپوت بدهند. اگر تدارکات لشکر نمی تواند تامین کند از بازار بخرند، من به عهده می گیرم.

آشنایان ره عشق در این بحر عمیق         غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده




ارسال توسط دلاور

1) هدف بزرگ :: جوان سیزده، چهارده ساله ای بود به سن و سال و به همت.، مردی بزرگ. بعضی اوقات سر به سرش می گذاشتیم.
ـ تو این جا آمده ای چه كار با این كوچكی و جان و جثۀ ضعیف؟
ـ هدف بزرگم كم و كاستی هیكلم را جبران می كند. 2) تسبیحت را بده یك خط برویم ::ذكر گفتن با تسبیح و بعضاً عادت به گرداندن آن بسیار معمول بود. اصطلاحاً بچه ها به یك دور تسبیح گرداندن می گفتند«یك خط رفتن» روزی یكی از بچه ها رو به دوستش كرد و گفت :«اخوی، تسبیحت را بده یك خط برویم» و او جواب داد:«اگر رفتی خط و بر نگشتی چه؟ اگر رفتی خط وسط راه بنزین تمام كردی و تسبیح بر نگشت كی را باید ببینم؟»

...



ادامه مطلب...
تاریخ: سه شنبه 9 مهر 1392برچسب:جبهه,ایثار,شهادت,8سال دفاع مقدس,
ارسال توسط دلاور

کتاب «تا آوردگاه الهاله» سرگذشت‌نامه سردار عملیات بدر، شهید عباس کریمی اثری از گلعلی بابایی فردا نقد و بررسی می‌شود.

خبرگزاری فارس: کتاب «تا آوردگاه الهاله» در بوته نقد قرار می‌گیرد
 

 

پانزدهمین جلسه نقد و بررسی کتاب پاسداران اهل قلم از سوی معاونت فرهنگی و تبلیغات سپاه به کتاب «تا آوردگاه الهاله» اثری از گلعلی بابایی نویسنده پاسدار اختصاص دارد.

در این جلسه جهانکیر خسروشاهی و نصرت‌الله محمودزاده به نقد و بررسی این اثر خواهند پرداخت.



ادامه مطلب...
ارسال توسط دلاور

دلم می‌خواست بچه‌ها را بیدار کنم و جریان را به آنها بگویم. اسیر عراقی می‌توانسته اسلحه را بردارد و همه ما را به گلوله ببندد ولی این کار را نکرده بود.

خبرگزاری فارس: وقتی اسیر عراقی پاس‌بخش نیروهای رزمنده شد
 

 

به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)،کنترل و هدایت عملیات‌ها در طول دفاع مقدس کار بسیار طاقت فرسایی است که صدمات جسمی و روحی زیادی در پی دارد و خستگی ‌‌‌‌‌های شدیدی همراه خود داشت.  روایت زیر را در این زمینه می خوانیم.

***

سه شبانه‌روز به زمین سیخ زدیم و سیم‌خاردارها را بریدیم تا معبرها باز شد. 

...



ادامه مطلب...
تاریخ: شنبه 6 مهر 1392برچسب:جنگ,دفاع,مقدس,اسیر,عراقی,لشکر,خاطره,
ارسال توسط دلاور

در نامه شهید کهتری به همکلاسی‌هایش آمده است: کسی که نسبت به جامعه خود تعهد ندارد، همیشه در فکر منافع خود است، ولو به قیمت پایمال‌شدن حقوق دیگران.

خبرگزاری فارس: نامه یک شهید به همکلاسی‌هایش
 

 

 «شهید حسین کهتری» رزمنده‌ دلاور کاشانی است که دیده‌بان بوده و خاطرات خود را از مناطق بانه، مریوان، پادگان سید صادق، اهواز، آبادان و خرمشهر و عملیات‌هاى والفجر 2، 3 و 8، بیت‏المقدس و کربلاى 5، و حتی لحظات حضورش در کنار فرمانده شهید «حاج حسین خرازى» و... را در دفتر کوچک همراهش به رشته تحریر درآورده است.

...



ادامه مطلب...
تاریخ: شنبه 6 مهر 1392برچسب:,
ارسال توسط دلاور

شهید دکتر مصطفی چمران بحق رزمنده ای زمان شناس و ولایت‌مدار حقیقی بود و با اینکه دارای عالی‌ترین مدارج علمی از آمریکا بود، حضور در کنار رزمندگان را بر هر چیز دیگری ترجیح داد تا جائیکه امام خمینی(ره) در پیام شهادت شهید دکتر مصطفی چمران ،او را سردار پرافتخار اسلام، مجاهد بیدار و متعهد راه تعالی نامید و شهادت او را انسان‌ساز اعلام کرد.

خاطره ای که میخوانید از اولین دانشمند هسته ای ایران شهید دکتر مصطفی چمران است.



ادامه مطلب...
ارسال توسط دلاور

حسین بهزاد با اشاره به علت نامگذاری خاطرات عزیز جعفری با عنوان «کالک‌های خاکی» گفت: آقاعزیز، معمارزاده است؛ در رشته مهندسی معماری تحصیل ‌کرد؛ از زمانی که پای او به جبهه باز ‌شد، در طراحی عملیات سوسنگرد، او در میان خاک‌های جبهه، کالک می‌کشید.

خبرگزاری فارس: چرا کتاب خاطرات فرمانده سپاه «کالک‌های خاکی» نام گرفت
 

 

به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس باشگاه «توانا»، حسین بهزاد پژوهشگر و نویسنده ادبیات دفاع مقدس در مراسم رونمایی از کتاب «کالک‌های خاکی»‌ که عصر روز گذشته در حوزه هنری برگزار شد، اظهار داشت: در روند پیدایش کتاب «کالک‌های خاکی» خاطرات عزیز جعفری، بنده مصاحبه‌گر این اثر بودم و برای گرفتن مصاحبه‌ حدود 6 ماه زمان گذاشتیم؛ این دوره زمان اوج کارهای فرمانده نیروی هوایی، دریایی و زمینی، قدس و بسیج بود؛ به دلیل مشغله کاری زیاد مطابق قراری که داشتیم، گاهی اوقات او از هواپیما پیاده می‌شد، به محل مصاحبه می‌آمد و بعد از مصاحبه آماده می‌شد تا به مأموریت دیگری اعزام شود.

وی ادامه داد: بعضاً در وضعیت‌های فوق‌العاده که باید از سپاه بازدید می‌کرد، در سرمای زمستان با توجه سردردی که داشت، کلاه کشی بر سرش می‌گذاشت و خود را با موتور هوندا 125 به محل مصاحبه می‌رساند و دوباره باز می‌گشت و به کارهایش می‌رسید.

 



ادامه مطلب...
ارسال توسط دلاور

 شهید دستواره می‌گفت: حاج احمد تازه حقوقش را گرفته بود، از در سپاه بیرون آمد که دید یک زن بچه بغل، کنار پیاده‌رو نشسته و گریه می‌کند، احمد رفت جلو.

خبرگزاری فارس: روایتی از برخورد احمد متوسلیان با زن و بچه تفنگ‌چی کومله
 

 

 عجب مردهایی بودند که فریب‌خوردگان ضدانقلاب را نجات می‌دادند، شهرها را آزاد می‌کردند، حتی به فکر زن و بچه بی‌گناه کسانی که به بیراهه رفتند، بودند.

به بهانه سالروز آزادسازی پاسگاه مرزی ژالانه در نوار مرزی مریوان ـ پنجوین توسط رزمندگان جبهه مریوان به فرماندهی حاج احمد متوسلیان در 19 فروردین 1360 روایتی خواندنی سردار شهید سیدمحمدرضا دستواره درباره گوشه‌ای از مهربانی حاج‌احمد را می‌خوانیم.

                                                            ***

احمد تازه حقوقش را گرفته بود، از در سپاه بیرون آمد که دید یک زن بچه بغل، کنار پیاده‌رو نشسته و گریه می‌کند، احمد رفت جلو.

 



ادامه مطلب...
تاریخ: یک شنبه 16 تير 1392برچسب:متوسلیان , دفاع مقدس , دستواره , خاطرات,
ارسال توسط دلاور
آخرین مطالب

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 13
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 20
بازدید ماه : 32
بازدید کل : 10984
تعداد مطالب : 120
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1